پادشاهی پس از این كه بیمار شد گفت: «نصف قلمرو پادشاهی ام را به کسی می دهم که بتواند مرا معالجه کند».
تمام آدم های دانا دور هم جمع شدند تا ببیند چطور می شود شاه را معالجه کرد، اما هیچ یک ندانست.

تنها یکی از مردان دانا گفت که فکر می کند می تواند شاه را معالجه کند. اگر یک آدم خوشبخت را پیدا کنید، پیراهنش را بردارید و تن شاه کنید، شاه معالجه می شود.

شاه پیک هایش را برای پیدا کردن یک آدم خوشبخت فرستاد. آن ها در سرتاسر مملکت سفر کردند ولی نتوانستند آدم خوشبختی پیدا کنند. حتی یک نفر پیدا نشد که کاملا راضی باشد. آن که ثروت داشت، بیمار بود. آن که سالم بود در فقر دست و پا می زد، یا اگر سالم و ثروتمند بود زن و زندگی بدی داشت. یا اگر فرزندی داشت، فرزندانش بد بودند. خلاصه هر آدمی چیزی داشت که از آن گله و شکایت کند.

آخرهای یک شب، پسر شاه از کنار کلبه ای محقر و فقیرانه رد می شد که شنید یک نفر دارد چیزهایی می گوید. « شکر خدا که کارم را تمام کرده ام. سیر و پر غذا خورده ام و می توانم دراز بکشم و بخوابم! چه چیز دیگری می توانم بخواهم؟» پسر شاه خوشحال شد و دستور داد که پیراهن مرد را بگیرند و پیش شاه بیاورند و به مرد هم هر چقدر بخواهد بدهند. پیک ها برای بیرون آوردن پیراهن مرد توی کلبه رفتند، اما مرد خوشبخت آن قدر فقیر بود که پیراهن نداشت!

لئو تولستوی

عشق ايستادن زير باران و خيس شدن با هم نيست عشق آن است که يکي براي ديگري چتري شود و او هيچ وقت نداند که چرا خيس نشد

 

نميخوام بگم که سياهي چشمات مثل شبهاي پر ستاره اس... چون شب هم بالاخره تموم ميشه...

 نميخوام بگم که مثل اب پاک و زلالي... چون اب که هميشه پاک نميمونه...

 نميخوام بگم که دوستت دارم... چون منکه اصلا دوستت ندارم... بلکه من عاشقتم...

چقدر سخته هر لحظه با تو بودن اما از تو دور بودن

زندگي جز قماري بيش نيست ***شادي و غم هر دو را خود ساختيم

 

دو چشمانم را مي بندم شايد عشق را باور کنم

 دستانم را با زنجير مي بندم تا اسارت را ياد بگيرم

 انقدر اسير باشم تا ديگر هرگز از عشق رهايي نيابم

 دريچه قلبم را مي بندم تا غير تو در ان نبينم

 راستي ميداني؟!! گل مريمي در قلبم رويده از پاکي سرنوشتم

چون گل مريم قلبم از خون من مي نوشد بسيار سرختر از مريم هاي کوهها و دشتهاست

 اگر در اينه قلبم سراغ عشق را بگيري جزء مريم سرخ پاکي نمي بيني

 که روي هر برگش نوشته شده است

 خدا را دوست دارم خدا را دوست دارم