رسم زندگی اين است يک روز کسی را دوست داری و...
روز بعد تنهايی
به همين سادگی!
او رفته است و همه چيز تمام شده است
مثل يک مهمانی که به آخر می رسد و تو به حال خود رها می شوی
چرا غمگينی؟
اين رسم زندگیست
تو نمی توانی آنرا تغيير دهی
پس تنها آوازی بخوان!
اين تنها کاریست که از دستت بر می آيد آوازی بخوان
كدام حنجره فرياد بزنم،
خداوندا پر پروازم ده .
كه ديگر توان ماندنم نيست....
اين بار حنجره ام را بغض گرفته ،
توان خواندنم نيست...
+ نوشته شده در پنجشنبه ۲۰ خرداد ۱۳۸۹ ساعت 15:24 توسط دزیره
|
